دوستیِ برادران دنیایی، بر اثر زودْ گسلیِ علل آن، گسسته می شود . [امام علی علیه السلام]

فهرست نهایی نامزدهای تائید شده انتخابات ریاست جمهوری رسما علام شد. این فهرست هشت نفر را در بر می‌گیرد که عبارتند از: سعید جلیلی، غلامعلی حداد عادل، محسن رضایی، حسن روحانی، محمدرضا عارف، محمد غرضی، محمدباقر قالیباف و علی اکبر ولایتی.

این فهرست با انتشار بیانیه‌ای در اجرای ماده 60 قانون انتخابات ریاست جمهوری مبنی بر انتشار اسامی نامزدهای انتخابات یازدهمین دوره ریاست جمهوری اسلامی ایران که صلاحیت آنان مورد تایید شورای محترم نگهبان قرار گرفته، از سوی وزارت کشور اعلام شده است.

به این ترتیب چهره‌هایی چون اسفندیار رحیم مشایی، اکبر هاشمی رفسنجانی، علیرضا زاکانی، محمد سعیدی کیا، محمد شریعتمداری، مصطفی کواکبیان، حسن سبحانی، منوچهر متکی، مسعود پزشکیان، علی فلاحیان، علیرضا علی احمدی، پرویز کاظمی، طهماسب مظاهری، صادق واعظ زاده و روح الله احمدزاده کرمانی خارج از فهرست نهایی نامزدهای انتخابات یازدهم دوره ریاست جمهوری قرار گرفته‌اند.

عباسعلی سخنگوی شورای نگهبان در پاسخ به این سوال که کاندیداهایی که رد صلاحیت شده اند، آیا می توانند به عدم احراز صلاحیت خود شکایت کنند؟ تصریح کرده است: در قانون انتخابات ریاست جمهوری مانند انتخابات مجلس شورای اسلامی برای اعتراض به رای شورای نگهبان هیچ قانونی پیش بینی نشده است. برای انتخابات مجلس مراحل مختلفی پیش بینی شده است اما انتخابات ریاست جمهوری یک مرحله ای است و بحث دیگری برای تجدید نظر در رای شورای نگهبان مقرر نشده است.


  
  

بیبینید چه کسانی اسم خودشونو گذاشتن آدم....

جنایات تروریست های تکفیری اینجا

 


  
  
بسیج دانشجویی دانشگاه علم و صنعت با صدور نامه سرگشاده‌ای خطاب به آیت‌الله هاشمی رفسنجانی بیان کرده است: آقای هاشمی! شما را چه شده است که چند سالی است تبدیل به رهبر معنوی کسانی شدید که چشم دیدن پیشرفت انقلاب را ندارند؟ کمی تأمل کنید که به کجا رسیده‌اید که برای حضورتان رسانه‌های ضد انقلاب به جشن و پای‌کوبی می‌پردازند؟

بسیج دانشجویی دانشگاه علم و صنعت با صدور نامه سرگشاده‌ای خطاب به آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی بیان کرده است :

در بخش‌هایی از این نامه آمده است:

«همان‌گونه که مستحضرید روز آخر ثبت نام کاندیدای ریاست‌جمهوری روزی بود که شرایط بازی حداقل روی کاغذ به طور کامل عوض شد و قطب‌های جدیدی در عرصه انتخابات پدید آمد که البته مدل آن نه با این کیفیت در دو انتخابات گذشته نیز تکرار شد لیکن تفاوتی که این انتخابات با دو دوره قبلی دارد این است که دیگر قطب‌های انتخابات هاشمی – احمدی‌نژاد نخواهد بود و شما نیز قطعاً واقف به این موضوع هستید و آن را نفی نمی‌کنید. در حال حاضر بنای بحث بر سر قطب‌های انتخابات نداریم و به این مختصر در این عرصه بسنده می‌کنیم چه آن‌که می‌دانیم درایت سیاسی جنابتان به اندازه‌ای هست که خود مطلع از این موضوع باشید. لذا بحث‌هایی در ذیل این نامه خدمتتان ارائه می‌گردد باشد که مثمر ثمر باشد.

نحوه حضور شما در عرصه انتخابات در ظاهر کاملاً عجولانه رخ داد تا جایی که شما در دقایق آخر مهلت قانونی، اقدام به ثبت‌نام در این عرصه نمودید لیکن بحث بر سر حضور یا عدم حضور شما از چند ماه قبل به طور جدی کلید خورده بود و طیف‌های مختلف اصلاح‌طلبان اعم از سیاسیون، جوانان، روزنامه‌نگاران و .... هر یک شوق خود را به حضور شما، به نوعی ابراز نمودند و تنها راه حل برون‌رفت از مشکلات کشور را سکان‌داری عرصه ریاست جمهوری توسط جنابتان می‌دانستند و حقاً و انصافاً بر این موج تبلیغاتی‌شان به خوبی پافشاری نمودند تا شما را دیگر بار در این عرصه در بوته آزمایش قرار دهند. بحث بر سر کیفیت حضور شما و مشوقین‌تان برای حضور هست. در کنار این مسائل نیز سوالاتی پیرامون آینده و سرانجام این حضور مطرح است که ان‌شاالله به آن‌ها اشاره خواهیم نمود.

حضرت آیت‌الله

امروز کسانی برای ورود به عرصه انتخابات حامی شما هستند که طی چند سال حاکمیت اصلاحاتیون بر کشور، جنابتان را آماج حملات تند خود قرار داده بودند و سایر هم‌طیف‌های ایشان که اکنون حامی شمایند سکوت را بر دفاع از شما ترجیح می‌دادند و بر طبل رسوایی و بی‌آبرویی‌تان می‌کوبیدند و سعی آن داشتند تا نامی از شما در اذهان باقی نگذارند. آن‌ها و هم‌پیاله‌هایشان همان کسانی بودند که شما را عالی‌جناب سرخ‌پوش می‌خواندند و تمام فتن رخ‌داده در تاریخ انقلاب را منسوب به شما می‌پنداشتند لیکن امروز شما را تنها منجی کشور می‌خوانند و در حمایت از شما به مدیحه‌سرایی می‌پردازند.

به امثال مایی که از نسل سوم انقلاب هستیم و جریانات ابتدای انقلاب را فقط شنیده‌ایم و البته خوانده‌ایم حق دهید که نه آن فحاشی‌ها و توهین‌های بی‌سابقه را باور کنیم و نه این تملق‌های بی حد و حصر را. آن‌چه که ما از نوع برخورد اصلاح‌طلبان تندرو با شما دیده‌ایم بی‌آبرو کردنتان در جریان انتخابات مجلس ششم و توهین‌های آن‌ها به شما بود. چرا؟ پاسخ به این سوال واضح هست. چه آن‌که ایشان در آن زمان شما را وزنه‌ای برای حفظ نظام می‌دانستند و جنابتان را امین رهبری می‌پنداشتند اما امروز چه شده است که اصلاح‌طلبانی که روزی مخالف سرسخت شما بودند برای حضور در صحنه و پاک‌سازی ذهن مردم از خباثت‌هایشان به شما پناه آورده‌اند کاری که در جریان انتخابات 88 نیز صورت دادند.

شما را چه شده است که چند سالی است تبدیل به رهبر معنوی کسانی شدید که چشم دیدن پیشرفت انقلاب را ندارند؟ پیشرفت کشور را با سر خم کردن در مقابل قدرت و نه ابرقدرت بلوک غرب می‌بینند. چرا شما به جایگاهی رسیدید که امروز از موضع اصلاح‌طلبان سازش‌کار و بزدل که تنها راه حل برون رفت از مشکلات را تسلیم آمریکا شدن می‌بینند، حرف می‌زنید و تبدیل به مأمنی برای پوشاندن اشتباه‌های ایشان شدید؟ مگر فراموش کرده‌اید که تا شرک و کفر هست، مبارزه هست و تا مبارزه هست، ما هستیم؟ آیا دوره این سبک از آرمان‌گرایی‌ها تمام شده است؟ آیا دوره آرمان‌های حضرت روح‌الله و صدور انقلاب به اتمام رسیده است که اینگونه دوستانتان که خود را مرید و شاگرد مکتبتان می‌نامند بر طبل رابطه با آمریکا به عنوان دوای درد ملت ایران می‌کوبند و پس از 34 سال مقاومت جانانه ملت ایران، تسلیم شدن در برابر زورگویی‌های آمریکا را راه حل عبور از این دست بحران‌ها می‌دانند؟ البته شما نیز در این وادی به جای زدن این فکر شاگردانتان با مواضعی که پیرامون رابطه با آمریکا گرفتید، به این حواشی دامن زده‌اید و این شائبه را در اذهان ملت وارد ساختید.

جناب هاشمی

در جریان انتخابات 88 و مسائلی که در آن مناظره کذا پیش آمد، شما به نوشتن نامه‌ای متأسفانه بدون سلام و والسلام به رهبری معظم اقدام نمودید و در آن سخنانی را مطرح نمودید که امروز بر تحقق آن پیش‌بینی‌ها بر خود می‌بالید. دو بحث در این وادی مطرح است: یک اینکه عده‌ای قائل به اینند که شما خود زمینه‌ساز این فتنه‌ها بودید و کلیدزننده پروژه بنی‌صدریزاسیون جناب احمدی‌نژاد و دو اینکه عده‌ای نیز قائل به این موضوعند که شما انسانی بسیار بصیر هستید و توانستید ماهیت جناب احمدی‌نژاد را پیش‌بینی کنید.

فارغ از صحت و سقم مدعای شما در وقوع پیش‌بینی‌تان که شما نیز قطعاً خود در طیف دوم جای می‌گیرید و خود را انسانی بسیار بصیر می‌پندارید ، بحث بر سر این است که شما برای مقابله با جریانی که جناب احمدی‌نژاد علیه‌تان ایجاد نمود هم‌کاسه با اصلاح‌طلبانی گردیدید که شاید در ظاهرهیچ وجه تشابهی با شما بر سر اصول‌تان پیرامون انقلاب و ولایت‌فقیه نداشتند و در جریان فتنه 88 نیز نشان دادند که خواستار زدن ریشه و رکن‌رکین انقلاب یعنی ولایت‌فقیه هستند و جنگ‌شان به دعوایی زرگری بر سر قدرت و ریاست‌جمهوری بر نمی‌گشت. هدف آن چیزی بود که پس از چندی در شعارهایشان روشن شد. هدف آن چیزی بود که در روز عاشورا مشخص شد. هدف پاره کردن عکس امام(ره) نبود. هدف، حذف نام امام(ره) بود. امامی که شما به یاری وی می‌نازید و افتخارتان را شاگردی مکتبش می‌دانید اما ظاهراً در حرکت در راهش دچار خطایی نابخشودنی شدید. خطایی که اصل انقلاب را هدف گرفته است. سکوت و حرف‌های دوپهلوی شما در جریان فتنه 88، صحبت‌های شما در آخرین نماز جمعه‌تان، جلساتی که با فتنه‌گران داشتید و گویی محور وحدتشان بودید، مواضع پس از آن که دیگر چندان عیان نبود، همه و همه دست به دست هم دادند تا شما را هر چه بیش‌تر، دورتر از اصل انقلاب قرار دهند تا جایی که امروز راه بازگشتشان را به نظام در پنهان شدن اسمشان در پس شما می‌بینند و شما را سیبل حرکاتشان کردند.»

در بخش دیگری از این نامه آمده است:

«آقای هاشمی

خواهشاً به موارد طرح شده در بالا فکر کنید و بدانید شما نردبانی هستید برای رسیدن اصلاح‌طلبان به جریان سیاسی کشور و پیروزی یا عدم پیروزی شما در انتخابات آتی محل بحث آن‌ها نیست. آن‌ها شما را نردبانی برای بالا رفتن خود قرار دادند و شما را پلی برای عبور خود از مقطع حساس کنونی می‌دانند. مقطع حساسی که در صورت عدم حضور اصلاح‌طلبان در این انتخابات لحظه مرگ سیاسی ایشان خواهد بود و عملاً انزوای سیاسی ایشان را تبدیل به تابوتشان خواهد نمود. حال، اگر از این پل بگذرند دیگر نیازی به اصل پل نخواهند داشت و قطعاً پلی که از آن گذشتند را خراب خواهند کرد. آن‌ها می‌دانند که گزینه‌های شاخصشان قطعاً توان عبور از فیلتراسیون نظام را ندارند لذا در پس نام شما خودرا مطرح می‌سازند. حال اگر شما پیروز شدید که خود نیز باید بدانید احتمالش زیاد نیست و به قول یکی از همین اصلاحاتیون نام شما 50% رأی منفی با خود به همراه دارد، در دولت شما جای می‌گیرند و با توجه به کهولت سن جنابتان که خود بارها به آن برای عدم حضور اذعان نمودید، زمام کار را در دست می‌گیرند و به بدنه اجرایی نظام باز می‌گردند و اگر در این انتخابات شکست خوردید مرگ سیاسی خود را رقم زدید در حالی‌که روحی در کالبد بی‌جان اصلاح‌طلبان دمیدید.

پس در هر دو حال حضور شما به معنای شکست شما و بی‌آبرویی شما در نزد آیندگان است. جناب هاشمی، کمی تأمل کنید که به کجا رسیده‌اید که برای حضورتان رسانه‌های ضد انقلاب به جشن و پای‌کوبی می‌پردازند؟ مگر شما ادعا ندارید که مطابق گفتمان امام حرکت می‌کنید و مگر ایشان نفرمودند که هر گاه دشمن از ما تقدیر کرد و برای‌مان کف زد بدانیم که مسیرمان اشتباه است.»

در بخش دیگری از این نامه چنین آمده است: « آقای هاشمی! این بازی‌ها نخ نما شده است. خواهشاً خود را درگیر این سطح پایین از بازی‌ها نکنید که دوره این سبک کارها گذشته است. دوره حرکات بنی‌صدری گذشته است که وقتی از محضر امام(ره) خارج می‌شود اعلام کاندیداتوری می‌کند و صحنه را طوری جلوه می‌دهد که امام خواهان حضورش بود. شما به جای این‌گونه هزینه کردن از آقا که قطعاً خلاف واقع نیز هست، بیایید و خود را با معیارهای ایشان مقایسه کنید. به سخنان ابتدای امسال آقا مراجعه کنید که چگونه نوع تفکر تکنوکراتیک حاکم بر کشور در دوره شما را مورد نقد جدی قرار دادند حال شما می آیید و از دوره مدیریت موفق خود سخن می گویید؟ بروید مواضع خود را با ایشان در بحث بیداری اسلامی مقایسه کنید. بروید به نوع نگاهتان پیرامون رابطه با آمریکا نظر بیفکنید و آن را با نوع نگاه رهبری مقایسه کنید. بروید به بحثی که پیرامون اعتماد از دست رفته مردم به نظام مطرح کردید و پاسخی که از آقا دریافت داشتید نظر بیفکنید که بدانید تفاوت نگاهتان با آقا بیش از این است که شما را دعوت به حضور در این عرصه کنند.

آقای هاشمی به دور و بر خود نظر بیفکنید و ببینید که رسانه‌های به ظاهر حامی‌تان چگونه به ترویج دروغ می‌پردازند. دروغی که ماحصلش تنها، بی‌آبرویی شماست . مواظب از دست رفتن آبروی باقی‌مانده‌تان به خاطر مجاهدت‌های ابتدای انقلاب‌تان باشید و همه را در این قمار نبازید. چرا نمی بینید که چگونه به دروغ مراجع را حامی شما برای حضور می‌خوانند که با تکذیبیه دفاتر این دو بزرگوار مواجه شوید؟ خواهشاً به خود بیایید و صحنه را با درایت سیاسی خود ببینید نه با تملق کاسه لیسان اطرافتان که متأسفانه کم هم نیستند. به خود بیایید و ببینید که شما در مقام رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، امین رهبری قرار گرفتید نه در قاموس شخصی که اصلاحاتیون دوست دارند تا وی را کلیدزننده حاکمیت دوگانه و در تقابل با امام امت قرار دهند. ادامه این راه توسط شما به قرار گرفتن جدی‌تان در مقابل جریان اصیل انقلاب می‌انجامد.

حضرت آیت الله

در پایان از شما می‌خواهیم که به موارد بالا فکر کنید و لحظه‌ای را نیز به شنیدن و خواندن حرف‌های نسل‌سومی‌هایی که در سن نوادگانتان هستند، بگذرانید و البته در موارد بالا اندکی تأمل کنید. اگر حرف‌های بالا را مطابق با عقل و منطق به زعم خود پنداشتید که از این عرصه خطرناک کنار بکشید و به جایگاه خود در مقام امین رهبری بازگردید و اگر نیز آن را خلاف منطق، بیایید و به سوالات مطرح شده در دانشگاه، پاسخ دهید. دانشگاه علم و صنعت پذیرای حضور شما است.»


  
  
حضور هاشمی رفسنجانی در انتخابات برای اصولگرایانی که هر کدام ائتلافی را تشکیل داده بودند، شوک آور بود؛ نشان به آن نشان، که حداد عادل کاندیدای ائتلاف سه‌گانه، در روز ‌نام‌نویسی اعلام کرد که هاشمی رفسنجانی در انتخابات شرکت نخواهد کرد!
 امروز هم قالیباف، دیگر عضو ائتلاف اعلام کرده ‌که با حضور هاشمی در انتخابات، دیگر صورت مسأله ائتلاف معنایی ندارد. علی اکبر ولایتی هم که در سال 84 به نفع هاشمی از کاندیداتوری انصراف داد، اکنون تکلیف چندان مشخصی ندارد.

هر چه قدر ائتلاف 1+2 از آمدن هاشمی شوکه شده است، اعضای ائتلاف سابق پنجگانه راست سنتی، آمدن هاشمی را نوعی امتیاز‌گیری از جریان اصولگرایی می‌دانند که در این ماه‌ها به حضور آنان بی اعتنا بود.

در این میان، مؤتلفه اسلامی، بین حمایت از هاشمی یا حمایت از اصولگرایان بازی می‌کند و بقیه ائتلاف پنجگانه سابق هم قرابت‌هایی با هاشمی رفسنجانی دارند. حضور هاشمی، در واقع در بین اصولگرایان، مشخصا برنامه‌های ائتلاف 1+2 را به هم ریخته ‌و راست سنتی را به امید بازی در میان هاشمی و اصولگرایان امیدوار کرده است.

هرچند جبهه پایداری، ‌از گفتمان یکسان جلیلی و لنکرانی می‌گوید، ‌مهمترین دغدغه آنان در روزهای اخیر این است که چه کسی شایسته است رئیس جمهور ساز باشد. طیفی از این گروه بر این باورند که کاندیدای گفتمان آنان، باید تأیید شده آیت الله مصباح باشد و احیانا در محضر ایشان زانو بزند.

گروه ‌دیگری که سعید جلیلی را متعلق به همین اردوگاه می‌دانند، بر این باورند که کاندیدای گفتمان آنان، لزومی ندارد جلوی آیت‌الله زانو بزند. در واقع هم‌اکنون مشکل پایداری‌ این است که دو کاندیدا در درون یک گفتمان دارند که گروهایی در ‌این جبهه که می‌خواهند آنان را به ریاست جمهوری برسانند، متفاوت هستند.

اما تشکل‌های دانشجویی هم در ماجرای انتخابات بیکار ننشسته‌اند؛ جامعه اسلامی دانشجویان اعلام کرده است که کاندیدای نهایی آنان از بین محسن رضایی، کاندیدای مستقل، قالیباف کاندیدای ائتلاف 1+2 و باقری لنکرانی، کاندیدای پایداری برگزیده خواهد شد. دبیر کل این اتحادیه اعلام نموده که پس از نشست خصوصی با این سه کاندیدا، وضعیت نهایی کاندیدای مورد حمایت آنان نیز مشخص خواهد شد.

امروز در مورد کاندیدای اختصاصی محمود احمدی نژاد رئیس دولت، خبرهایی مبنی بر شکایت کمیسیون اصل نود مجلس به نهادهای نظارتی منتشر شده است. از حرف‌های دیگر هم این که برخی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی، نامه‌ای به شورای نگهبان نوشته ‌و در آن، دلایل رد صلاحیت هاشمی رفسنجانی را به شورای نگهبان گوشزد کرده‌اند.

اما اکنون باید گفت، نگارش چنین نامه‌ای چه ضرورتی دارد؟ اصولا مگر این از وظایف نمایندگان مجلس است که برای شورای نگهبان هم تعیین تکلیف کند؟ شورای نگهبان خود متر و معیار دارد! این کار نمایندگان، تنها به آشفته کردن فضا کمک می‌کنند!

در ادامه، متن نامه نمایندگان را می‌خوانید:

بسمه‌تعالی

محضر مبارک دبیر محترم شورای نگهبان و اعضای محترم؛ فقها و حقوق‌دان‌ها ـ دامت‌افاضاتهم‌

سلام علیکم؛

ما جمعی از نمایندگان، تذکری به نظرمان رسید که به حکم قرآن کریم (و ذکر فان الذکری تنفع المومنین) خدمت اساتید و بزرگان خود عرض می‌کنیم.

شورای نگهبان نهادی مبارک است که در طول تاریخ انقلاب اسلامی نشان داده است که همواره حافظ قانون اساسی و احکام اسلامی است و مهمترین سد نفوذ در برابر اجانب در جمهوری اسلامی ایران بوده است.

رفتار عدالت‌مندانه و به دور از مصلحت اندیشی‌های زودگذر، نه تنها از صلابت و مشروعیت شورای نگهبان نکاسته، بلکه همواره آن را در قلوب مومنین و انقلابیون و ملت ایران تحکیم نموده است.

اینک شرکت بعضی از کاندیداها در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم، بار دیگر آزمایش بزرگی را در پیش راه شورای نگهبان گذاشته است که مطمئن هستیم با درایت، شورای نگهبان در امتحان و آزمون پیروز می‌شود و انشاءالله امانت مدیریت اجرایی انقلاب اسلامی به فرد شایسته‌ای واگذار شود؛ البته مشروط به اینکه همه موارد زیر مورد توجه قرار بگیرد:

نقش بعضی از کسانی که ثبت‌نام کرده‌اند و فرزندانشان در مدیریت فتنه و انسجام بخشیدن به سران فتنه و هماهنگ نمودن آنها بر هیچ کس پوشیده نیست.

نامه سرگشاده تحریک‌آمیزی که به شعله آتشفشان دامن زد، اصرار وی بر ابطال انتخابات که خواست اتحاد استکبار جهانی بود، کلید فتنه با طرح انتخابات آزاد ، پشتوانه شدن برای ضد انقلاب که در آخرین نماز جمعه‌اش تجلی کرد و نپذیرفتن صحه شورای نگهبان بر انتخابات دوره دهم همه حاکی از این است که نمی‌تواند مسئولیت بزرگی چون ریاست جمهوری که امانت الهی و ثمره خون هزاران شهید است، به عهده وی سپرده شود، خصوصاً با مشکلات سنگین اجرایی و کهولت سن نامبرده بیم‌آن می‌رود که کار از دست وی خارج و به دست کارگزارانی بیفتد که هیچ گاه دل در گرو انقلاب نداشتند.

اگر مواضع اخیر ایشان در مورد فلسطین و ولایت فقیه را هم در نظر بگیرید، عدول ایشان از اندیشه ناب امام خمینی، دلیلی دیگر بر مدعای ماست.

امروز شورای نگهبان در یک نقطه عطف تاریخی قرار گرفته است.

از طرفی دیگر حلقه انحرافی نیز برای تسخیر بالاترین دژ اجرایی کشور خیز برداشته‌اند، کسانی که با ایجاد ائتلاف در گفتمان انقلاب اسلامی خیانت بزرگی به مردم کرده‌اند که از آنها با شعار ارزش‌ها و ولایت استقبال نمودند.

همان‌ها که تلاش کردند ملی‌گرایی را جانشین اسلام گرایی نمایند، ابتذال گرایی را جانشین ارزشمداری کردند و حزب‌الله را از خود راندند و فاسدان و لیبرال‌ها را دور خود جمع کردند؛ آنهایی که سعی کردند با طرح مسائلی چون انسان کامل در مقابل ولایت بایستند و ده‌ها خیانت را نمودند. جا دارد که شورای نگهبان مانند گذشته راه‌ را بر منحرفین سد نماید.

  
  

یک سوپر دو قطبی؛ مصاف اکبر و اسفندیار؛ این یک تیتر معمولی برای یک رسانه دولتی نیست، بلکه سناریویی است که ماه‌هاست طرفداران دولت برای آن برنامه‌ریزی کرده‌اند. برای دو قطبی‌سازی انتخابات یک طیف افراطی لازم است که دو سر این طیف، در رقابت با همدیگر سرنوشت کشور را مشخص ‌کنند.

 مدت‌هاست رسانه‌های دولتی ‌این گونه می‌نویسند که یک سیاستمدار بزرگ، سیاستمداری است که بتواند در گاه انتخابات، آن هم در انتخابات ریاست جمهوری، فضای کشور را دو قطبی کند. آنان شاهد این راهبرد موفقیت آمیز خود را دو قطبی کردن انتخابات در سال 84 و سال 88 توسط محمود احمدی‌نژاد در رقابت با اکبر‌ هاشمی رفسجانی و میرحسین موسوی می‌دانند.

در دو قطبی کردن انتخابات حتما دو قطب، آن هم افراطی لازم است تا دو سر افراط در رویارویی با دیگری هویت پیدا کند. به همین دلیل است که طیف افراطی دولت، به دنبال حضور طیفی در مقابل خود در انتخابات است که او هم بتواند شعارهای افراطی سر دهد یا حداقل، دولت بتواند آنان را به سمت افراط ببرد؛ کاری که در سال 88 موفق به انجام آن شد.

در سناریوی انتخابات دو قطبی، هیجان و احساسات بر انتخابات حاکم شده و جای عقل و تدبیر و منطق را می‌گیرد. به همین خاطر است که پس از از میان رفتن هیجانات و احساسات، افرادی که بر اساس هیجانات و احساسات، به سرهای افراطی طیف متمایل می‌شوند، به تدریج و با از میان رفتن احساسات و هیجانات، از انتخاب خود پشیمان می‌شوند. طیف شکست خورده، از هزینه‌ای که به خاطر هیجان و احساسات پرداخت کرده، پشیمان می‌شود و طیف افراطی پیروز هم از بلایی که انتخاب آنان بر سر کشور آورده است، پشیمان می‌شود.

در راهبرد ایجاد انتخابات دو قطبی، هدف اولیه و غایی، پیروزی در انتخابات و شکست رقیب به هر قیمتی است. افرادی که این سناریو را دنبال می‌کنند، اداره کشور اولویت آنان نیست؛ بلکه این پیروزی است که هدف اولیه و نهایی است.

هدف دوم از دو قطبی کردن انتخابات، پس از پیروزی در انتخابات، حذف رقیب به هر طریقی است. بدین گونه که قطب پیروز در انتخابات، چون هدفی برای اداره یا توسعه کشور ندارد، به تدریج می‌کوشد طیف مقابل خود را که ممکن است از سرمایه‌های انقلاب و کشور هم باشند، اما در دام هیجانات و افراطی گری، گیر افتاده باشد، حذف کند و خود به جای آنان بنشیند و نقش آنان را برای مدت محدودی بازی کند.

نتیجه قطعی دوقطبی کردن فضای سیاسی کشور، حرکت الاکلنگی بین دو طیف افراطی است که ‌‌کامل یکدیگر را نفی ‌می‌کنند. در این شرایط، یکی از قطب‌ها با کمک میزان زیادی از احساسات که به نفع خود و ضرر قطب دیگر تولید می‌کند، بالا رفته و طرف دیگر را به پایین می‌کشد و پس از مدتی خود به سرنوشت مشابهی دچار خواهد شد. سپس طرف سرکوب شده با روشی مشابه خود را بالا می‌کشد و ‌خود همراه با چنان حجمی از احساسات وارد میدان می‌شود که مردم فراموش کنند، ‌با چه میزانی از احساسات منفی آنها را کنار گذاشته‌اند.

الاکلنگ پر سر و صدای احساسات این قدر بالا و پایین خواهد شد تا این که روزی برسد که جامعه‌ای که قصد حرکت رو به جلو را دارد و به آینده ‌می‌‌اندیشد، خود را از این احساسات دور کرده و فارغ از دیو و دلبر ساختن و تنها بر مبنای عقل و برنامه تصمیم بگیرد تا فردا کمتر احساس پشیمانی کند.


  
  
در تازه ترین جنایت گروههای تروریستی در حق ملت سوریه،‌ یکی از تروریست‌ها تکفیری پس از کشتن یک سرباز سوری، قلب وی را از سینه اش بیرون آورد.

به گزارش به نقل از الخبر پرس لبنان،‌ از روز گذشته در پایگاه "یوتیوب" ویدئویی منتشر شده که در آن جنایت فجیع جدید تروریستها(ارتش آزاد سوریه) علیه مردم سوریه را به تصویر می‌کشد.

در این عمل فجیع و شنیع یک تروریست با کشتن یک سرباز سوری قلب وی را از سینه اش درآورده و آن را در صحنه جنایت می خورد.


توصیه می شود افراد زیر 18 سال و بیماران قلبی از مشاهده این فیلم اجتناب ورزند.

  
  

فجیع ترین عمل تروریستی شورشیان سوریه علیه شیعه * تصویر

      

 

‘محمد العریفی’ شیخ وهابی سعودی از شورشیان خواست تا مانع از انتشار تصاویر جنایتشان شوند.

 فعالان حقوق بشر عراق اعلام کردند که گروه‌های مسلح در سوریه اقدام به اعدام یک کودک شیعه عراقی کردند… 

 

بر اساس این گزارش، خانواده این کودک در منطقه “سیدة زینب” در ریف دمشق ساکن بودند که تروریست‌های مسلح به منزل این خانواده حمله و پس از کشتار تمام اعضای آن، این کودک را اعدام کردند.

از سوی دیگر شیخ “محمد العریفی” شیخ وهابی سعودی از گروه‌های مسلح ضد نظام “بشار اسد” خواست که مانع انتشار تصاویر حملات خود علیه نیروهای ارتش و شهروندان سوریه و مخالفان خود شوند.
وی در صفحه خود در شبکه اجتماعی “توییتر” از تروریست‌های سوریه خواست که به حملات تروریستی و کشتار و ایجاد رعب و وحشت در میان مردم سوریه ادامه دهند اما مانع انتشار تصاویر جنایات خود شوند.

لازم به ذکر است شورشیان سوریه که با حمایت های همه جانبه سلفی ها به جنایات متعددی دست زده اند بسیاری از مردم سوریه بخصوص شیعیان این کشور را به جرم حمایت حکومت جمهوری اسلامی ایران از حکومت قانونی سوریه، قتل عام کرده اند که انتشار تصاویر دل خراش اعدام این کودک تنها یکی از این فجایع میباشد.

 


  
  
<      1   2   3   4   5   >>   >