برای شناخت بهتره آدمها کافیست فقط یکبار بر خلاف میلشان عمل کنید..... (وودی آلن)
تو که در باور مهتابی عشق رنگ دریا داری
فکر امروزت باش
زندگی ثانیه ای است
وسعت ثانیه را میفهمی
میشود همچو نسیم بال در بال پرستو بوسه بر قلب شقایق بزنیم
هیچکس تنها نیست ما خدا را داریم...
خدا گفت ببرینش جهنم
برگشت و نگاهی به خدا کرد
خدا گفت ببرینش بهشت
فرشتگان سوال کردند چرا؟
جواب آمد :
چون او هنوز به من امیدوار است
ماه بالای سر آبادی است
اهل آبادی در خواب
یاد من باشد کاری نکنم که به قانون زمین بربخورد
یاد من باشد تنها هستم
ماه بالای سر تنهایی است.. (سهراب سپهری)
دیروز ما زندگی را به بازی گرفتیم
امروز او مارا...فردا؟ (قیصر امین پور)
شنیدی که دلم گفت بمان ، ایست، نرو
به خدا وقت خدا حافظی ات نیست، نرو
نکند فکر کنی در دل من مهر تو نیست
گوش کن نبض دلم زمزمه اش چیست، نرو . . .
سیب
تو به من خندیدی و نمی دانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضب آلود به من کرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی و هنوز،
سالهاست که در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم
و من اندیشه کنان غرق در این پندارم
که چرا باغچه کوچک ما سیب نداشت
مرحوم شیخ رجبعلی خیاط (نکوگویان) یکی از عارفان نامی معاصر کشورمان است که سالهای نه چندان دور سخنان و موعظههای او در سطح شهر تهران شنیده میشد و افراد بسیاری در کلاس درس اخلاق وی حاضر میشدند.
از سلسله دروسی که شیخ رجبعلی خیاط میفرمودند
شیخ رجبعلی نکوگویان را با خدایش پیمانی بود که هر چه میخواست به او عطا میکرد؛ این پیمان چنان درست و در راه خدا اجرا شد که منجر به این شد که افقی تازه برای درک و مفهوم خداشناسی چهره بنماید و خواننده یا بیننده را سرمست عشق الهی گرداند، «غیر از خدا هر آنچه بخواهی شکست توست» که سر فصل دنیای مفهوم را جلوهگر و انسان به اصل خود واقف میسازد و نور خدا را در رسیدن به کمال و دیدار معشوق سالک مشتاق و رهروی خستگی ناپذیر در گذشتن از قلل خداجویی و خدا خواهی میبیند.
چشم حرص و آز دنیا دار/ یا قناعت پر کند یا خاک گور
1. زنده باش و زندگی کن و بدان که حیات در حرکت و ممات در سکون است.
2. میدانید شما و دنیای شما از مجموع ذراتی خلق شدهاند و خالق برای هر ذره جهان به این عظمت وظیفه خاصی قرار داده تا این نظم و شکوه را بیان کند و انسان از آن و گاهی در اثر غرور جزیی از آن است.
3. هستی به سرعت غیر قابل باوری در حرکت است و همین حرکت در اندام شما وجود دارد و کل عالم با این شتاب به سوی خدا روانند، در نتیجه چنان بیاندیشید و حرکت کنید که از میدان وسیع این مغناطیس خارج نشوید که خالق را بشناسید و به عظمت خود پی ببرید و این خلقت حیرت انگیز نامش انسان است، را از دست ندهید.
ایشان مطالبشان را یک بار میگفتند، آنها که اهل دل بودند، به خوبی درک میکردند و در پایان گفتند: برای شما نگفته و ندیدهای باقی نگذاشتم، ان شاءالله خدا یاری و راهنماییتان کند، مطمئن باشید هر چه از واجبالوجود طلب کنید، به شما با شرایط فوق خواهد رسید
4. انسان الهی در وجود خویش خوی حیوانی را در بند میکند تا نیروی وجودی او پاک و سالم به کمال برسد، از نظر جهانبینی شیخ خشم و غضب و تندی و سرکشی انسانها را غافلگیر میکند، از تغییر این راه که ره سنان بیشماری در آن خفتهاند، آن است که نیکی و محبت را در وجود خود بیدار نگهدارید که اساس خوشبختی در همین عمل و اجرای آن است.
5. نیکی و احسان سختترین دشمن را دوست و دوستان را به سوی خداوند رهبری میکند.
6. ندای غیبی در درون دل مشتاق؛ مسیر الهی میافکند و به آرامش ابدی میرساند، لذا لطف و احسان به دیگر بندگان خدا در درجه اول به خود عامل باز میگردد که انسان بنده احسان است.
7. از خداوند جز کرامت و احسان و خیر و رحمت و محبت و بندهپروری و امور سازنده عملی صادر نمیشود.
8. خداوند خدای خیر و رحمت است، آن که شر میسازد، شیطان است.
9. انسان به توفیق خالق و خیر خداوند معنی زنده بودن و رحمانیت و ترحم و هر نوعی از دشمنی را درک و با آن مقابله میکند.
10. راهیان راه الهی با عشق و محبتی که در اعماق وجود دارد، میدانند که هر چه غیر خدا بخواهند موجب شکست و ناکامی آنان میشود.
انسان الهی در وجود خویش خوی حیوانی را دربند میکند تا نیروی وجودی او پاک و سالم به کمال برسد، از نظر جهانبینی شیخ خشم و غضب و تندی و سرکشی انسانها را غافلگیر میکند، از تغییر این راه که ره سنان بیشماری در آن خفتهاند، آن است که نیکی و محبت را در وجود خود بیدار نگهدارید که اساس خوشبختی در همین عمل و اجرای آن است
11. شما خیال نکنید خالق کائنات را باید بیرون از دلتان پیدا کنید، بلکه او در وجود شما جلوه و مکان دارد، لذا خدا را در اعماق وجود خویش بیابید، از یکی از سالکان اهل عرفان و سیر و سلوک پرسیدند: «خدا را در کجا بیابیم؟»، آن عارف بدو پاسخ داد: «در کجا گشتی که او را نیافتی؟!»
12. شیخ میگفت: «بر میخیزید و خود را برای نماز آماده میکنید، حمد و سوره را درست میخوانید، بدون اینکه متوجه مفاهیم و معانی کلمات شوید، پس معلوم است این نماز، نماز وظیفهای است و فقط کلمات را ادا میکنید».
13. فراموش نکنید که به قول سعدی هر نفسی که فرو میرود، ممد حیات است و چون باز میگردد مفرح ذات! در واقع سعدی مفهوم رحمت خداوند و راه رسم شکرگزاری را برای ما گفته است، ولی ما خوانده و نخوانده به راحتی از این جمله معرفتی و سلوکی گذشتهایم و کسی آن را برایمان معنی و تفسیر نکرده است.
14. به نظر میرسد از این پس غیر از شما شاگردان شخص دیگری با این مباحث معرفت شناسی و خداجویی به این نحو آشنا نشود، شما از رحمت و لطفی که در حقتان شده از جان و دل شاکر باشید، سعادت را به این آسانی به کسی نمیدهند، ایمان، خلوص، عاشقی و دنیای محبت لازم است تا خود را سالک این راه ببینید و ارزش خود را بدانید، بنگرید که مبدا خلقت چه عظمتهایی در وجود شما نهاده و شما از آن بیخبرید.
15. ایشان مطالبشان را یک بار میگفتند، آنها که اهل دل بودند، به خوبی درک میکردند و در پایان گفتند: برای شما نگفته و ندیدهای باقی نگذاشتم، ان شاءالله خدا یاری و راهنماییتان کند، مطمئن باشید هر چه از واجبالوجود طلب کنید، به شما با شرایط فوق خواهد رسید.
حاج محمد اسماعیل دولابی(ره)
هر چه کار خوب به جا می آوریم مال ما نیست. حالااگر خدا لطف کرده و به حساب ما می گذارد حرف دیگری است. والافرمود هر چه خوبی از ما سر می زند، مال خداو اولیای اوست که آنها را بر سر ما ریخته اند. هر چه معصیت و خطا و نقص هم هست، مال ماست . پس معلوم شد ازاول، چیز خیری نداشتیم وهمه قشنگی ها مال آنها بود. آخر سر هم که یک آ دم حسابی ساخته شده مال کیست؟ مال خداست. مال خداییم. شاید شنیده اید در یک بیانی یا کتابی آمده است که ما مال خدا هستیم - خدا مال ما نیست! یک وقت نگویید خدا مال ماست.البته اگر هم بگویی گناه نکرده ای . از بس که دوست داریم واز بس که سرگردان و محتاجیم، هر چیز خوبی گیرمان می آید می گوییم این مال ماست. چاره ای هم نداریم.حالاراستش را بگو “ ما مال خدا هستیم” بهتر نیست؟! وقتی من بگویم من مال خدایم تو هم بگویی من مال خدا هستم آیا کیف ندارد؟ همین که گفتی من مال خدا هستم، یک مرتبه می بینی یک چیزی در دلت آمد. من مال خدا هستم؟ راستی راستی من مال خدا هستم؟مال، مال صاحبش است . حفظ مال با کیست؟ با صاحب آن، یا با کس دیگر است؟ معلوم است با صاحب آن است. صاحب مال ، حفظ مال می کند.
جاذبه سیب ، آدم را به زمین زد
و جاذبه زمین ، سیب را .
فرقی نمیکند؛
سقوط ، سرنوشت دل دادن به هر جاذبه ای غیر از خداست
به جاذبه ای می اندیشم که پروازم میدهد ،
خدا ...